Logo Logo
فروتنى و پارسايى امام حسن مجتبی (ع)
فروتنى و پارسايى امام حسن مجتبی (ع)

فروتنى و پارسايى امام حسن مجتبی (ع)

فروتنى و پارسايى امام حسن مجتبی (ع)

تواضع و فروتنى، دليل كمال و ارج و عظمت نفسِ آدمى تلقى شده و بر بزرگى و عظمت انسان مى افزايد، امام حسن (ع) در اخلاق نكو و پسنديده اش، از پدر و جدّ بزرگوارش پيروى مى كرد و در اين راستا تاريخ، موارد زيادى را ثبت نموده كه به فضائل بلند اخلاقى آن حضرت اشاره دارد، از جمله:

الف) روزى امام مجتبى(ع) سوار بر مركب بر جمعى تهيدست گزارش افتاد كه روى زمين نشسته و پاره هاى نانى پيش روى خود نهاده و مى خوردند. وقتى چشمشان به امام مجتبى افتاد عرضه داشتند: فرزند رسول خدا! بفرماييد از غذاى ما تناول كنيد، حضرت از مركب فرود آمد و فرمود: «ان اللّه لا يحبّ المستكبرين»; خداوند متكبران را دوست ندارد و با آنان شروع به خوردن كرد تا همگى سير شدند و به بركت وجود امام(ع) غذا هم چنان باقى بود، سپس امام حسن (ع) آنان را به ميهمانى خود فراخواند و از آن ها پذيرايى نمود و لباس نو بر اندامشان پوشاند.([1])

ب) روزى بر جمعى از كودكان كه مشغول غذا خوردن بودند، گذشت. حضرت را براى خوردن غذا همراه خود دعوت كردند. امام (ع) دعوت آن ها را اجابت كرد و پس از غذا خوردن، آنان را به منزل خويش دعوت كرد و مورد بذل و بخشش خود قرار داد و فرمود:

دستِ فراتر، از آن هاست زيرا آنان غير از آن چه به من خوراندند چيزى در اختيار نداشتند ولى آن چه را ما بدانان داديم، در اختيار داشتيم.([2])

امام مجتبى (ع) به ياد جهان آخرتى كه خدا آن را براى بندگان پروا پيشه اش مهيا كرده بود، از لذايذ دنيوى و رزق و برق آن چشم پوشيد. از جمله مواردى كه نمودار زهد و پارسايى آن بزرگوار تلقى مى شد مى توان بى رغبتى وى به خلافت را نام برد كه براى رضاى خدا از آن گذشت. زمانى اهميّت اين از خودگذشتگى براى ما روشن مى شود كه ملاحظه كنيم تا چه پايه معاويه در پى رسيدن به تاج و تخت تلاش مى كرد و براى دست يابى به قدرت، از كاربُرد تمام شيوه هاى ضد اخلاقى فرونگذارد، در صورتى كه مى بينيم امام حسن (ع)تنها براى جلوگيرى از خونريزى مسلمانان، از خلافت كناره مى گيرد.

از ديگر جلوه هاى زهد و پارسايى امام مجتبى (ع) ماجراى مدرك بن زياد است. وى مى گويد: روزى در باغ و بستان ابن عباس به سر مى برديم، ابن عباس به اتفاق امام حسن و امام حسين(ع) بدان جا آمدند و در آن باغ گشت و گذار كرده سپس بر لب جويبارى نشستند. امام حسن(ع) به من فرمود: مدرك! غذايى هم براى خوردن دارى؟ عرض كردم: آرى; به سرعت رفتم و قرص نانى و مقدارى نمك و دو دسته پيازچه خدمت حضرت آوردم و امام از آن ها تناول كرد و سپس فرمود: مدرك! چه غذاى مطبوعى بود؟ پس از آن كه امام غذا ميل كرد براى آنان بهترين انواع غذا را آوردند، امام حسن (ع) رو به مدرك كرد و بدو فرمان داد غلامان را فراخواند و برايشان غذا بياورد، مدرك آنان را صدا زد و از آن غذا خوردند و امام حتى لقمه اى از آن ها نخورد، مدرك به امام عرضه داشت: چرا شما از اين غذا تناول نفرموديد؟ حضرت پاسخ داد: «إنّ ذاك الطعام احبّ عندي»;([3]) غذايى را كه قبلاً برايم آوردى بيشتر دوست داشتم.

منابع و مآخذ:

[1].  عوالم العلوم 123 .

[2].  صبان در حاشيه نورالابصار 166.

[3].  مختصر تاريخ دمشق 7/21.