شواهد امامت امام عسكرى(ع) بعد از شهادت پدر
1. ابوهاشم جعفرى گويد: به خاطرم گذشت كه آيا قرآن مخلوق است يا غير مخلوق؟ حضرت امام حسن عسكرى(ع) در همان حال به من فرمودند: «ياأبا هاشم ، اللهُ خالقُ كل شيء ، وما سواه مخلوق»؛ اى ابوهاشم، خداوند خالق همه چيزاست و غير از خداوند همه چيز مخلوق است[1].
2. همچنين گويد: امام حسن عسكرى(ع) فرمودند: هنگامى كه قائم قيام نمايد دستور مى دهد تا منبرها و مقصوره هايى[2] را كه در داخل مساجد موجود است ويران نمايند. من در دل گفتم: چرا اين كار را انجام مى دهد، آن حضرت رو به من كرده فرمودند: معنى اين كار اين است كه اين چيزها كه در مساجد مى گذارند بدعت است و بعداً به وجود آمده، پيغمبر اكرم و هيچ حجّتى از حجّت هاى خدا آن ها را بنا ننهاده است[3].
3. فهفكى از حضرت امام عسكرى(ع) سؤال كرد: چرا زن در ارث يك سهم مى برد و مرد دو سهم؟ امام حسن عسكرى(ع) پاسخ دادند: بر زن جهاد و نفقه واجب نيست و عاقله ديه هم واقع نمى شود، اما همه اين ها بر مردان است. من در دل گفتم: مى گويند ابن ابى العوجاء نيز همين سؤال را از امام صادق(ع) پرسيد و آن حضرت هم مثل همين جواب را به او دادند، و در روايت ديگرى هم آمده است كه آن حضرت در پاسخ ابن ابى العوجاء فرمودند: «به خاطر مهريه اى كه زن مى گيرد». در اين هنگام حضرت امام حسن عسكرى(ع) رو به من كرده فرمودند: بله، اين همان مسأله ابن ابى العوجاء مى باشد، و اگر سؤال واحد باشد جواب همه ما اهل بيت يكى است. [4].
4. ابوهاشم جعفرى گويد: در دل خود اين گونه فكر كردم كه امام نوشته اند:
«ياأسمع السامعين... اللهم اجعلني في حزبك وفي زمرتك»؛ اى شنواترين شنوندگان... خداوندا مرا از حزب خود و در زمره خود قرار بده.
حضرت امام حسن عسكرى(ع) رو به من كرده فرمودند: اگر به خداوند متعال ايمان داشته، رسول او را تصديق كرده و به اولياى او معرفت داشته و از آنان تبعيت كنى، در حزب خدا و در زمره خدا هستى. پس بر تو بشارت باد، بر تو بشارت باد[5].
5. از على بن احمد بن حمّاد روايت شده است كه گفت: حضرت امام عسكرى(ع) در روزى از روزهاى تابستان سوار بر اسب خارج شد در حالى كه بارانى و لباس گرم بر تن داشت. مردم در اين رابطه صحبت مى كردند. اما هنگامى كه از مقصد باز مى گذشتند در راه به باران دچار شده و جز آن حضرت همه از باران خيس شدند[6].
6. از محمّد بن عيّاش روايت شده است كه گفت: ما از نشانه ها و معجزات امام عسكرى(ع) سخن مى گفتيم كه فردى ناصبى گفت: اگر وى جواب نامه اى كه بدون مركّب نوشته شده باشد بدهد يقين مى كنم كه وى بر حق است. پس ما نامه هايى نوشته و مسائلى را در آن نامه ها مطرح كرديم و آن مرد نيز بدون مركّب بر روى ورقه اى نامه اى نوشت و آن ورقه را نيز در ميان نامه ها قرار داد و ما آن نامه ها را به سوى آن حضرت فرستاديم. آن حضرت به همه نامه ها پاسخ دادند و بر روى ورقه اى نام آن مرد و نام پدر و مادرش را نوشتند. مرد با ديدن آن ورقه از هوش رفت. هنگامى كه آن مرد به هوش آمد معتقد به اعتقاد حق گرديد[7].
7. از محمّد بن عبداللّه روايت شده است كه گفت: پسر كوچكى گم شده و پيدا نمى شد. اين خبر را به حضرت امام حسن عسكرى(ع)دادند، آن حضرت(ع)فرمودند: در بركه به دنبال آن بچّه بگرديد، آنان در جستجوى بچّه به همان مكان رفتند و او را در آنجا مرده يافتند[8].
8. ابوسليمان محمودى روايت كند كه: به حضرت امام عسكرى(ع) نامه اى نوشته و از آن حضرت خواستم تا دعا كنند كه خداوند به من پسرى عنايت كند، آن حضرت در پاسخ نوشتند: خداوند تو را پسرى روزى كند و تو را بر او صبردهد. و فرزند پسرى براى من به دنيا آمد، اما از دنيارفت[9].
9. از على بن ابراهيم همدانى روايت شده است كه گفت: به حضرت ابومحمّد(ع) نامه اى نوشته و از آن حضرت خواستم تا دعا كنند از همسر خود كه دختر عموى من نيز بود صاحب پسرى شوم، آن حضرت در جواب نوشتند: خداوند به تو چندين فرزند ذكور اعطا نمايد. پس براى من چهار پسر به دنيا آمد[10].
10. از عمير بن ابى مسلم روايت شده است كه گفت: شخصى به نام سميع مسمّعى مرا بسيار آزار مى داد و رنج بسيارى از وى به من مى رسيد؛ وى همسايه ديوار به ديوار من بود، من نامه اى به حضرت امام حسن عسكرى(ع)نوشته و از آن حضرت خواستم برايم دعا كند تا من از شرّ اين شخص راحت شوم، جواب آن حضرت اين گونه آمد كه: بر تو بشارت باد به گشايشى سريع، مالى از منطقه فارس به تو خواهد رسيد. من در سرزمين فارس پسر عمويى داشتم كه تاجر بود و غير از من وارثى نداشت. وى پس از چند روز مرد و مال او به من رسيد.
11. راوى گويد: نامه اى از حضرت امام حسن عسكرى(ع) به دستم رسيد كه در آن چنين مرقوم فرموده بودند: به درگاه خداوند متعال استغفار كن و از آنچه بدان تكلّم كرده اى توبه كن. اين، بدين خاطر بود كه من روزى با گروهى از ناصبيان نشسته بودم و آن ها سخن از ابوطالب به ميان آوردند تا اين كه دامنه كلام را به مولاى من رساندند، و من نيز با آن ها در تضعيف امر آن حضرت همراه شدم، اما پس از اين نامه نشست و برخاست با آن گروه را ترك كردم و دانستم كه مراد آن حضرت از اين نامه همين بوده است[11].
منابع و مآخذ:
[1]. مناقب 2 / 467.
[2]. مقصوره به معنى اطاقك هاى شخصى است كه در داخل مساجد بنا مى شود .
[3]. مناقب 2 / 468.
[4]. همان 2 / 468.
[5]. همان 2 / 469.
[6]. همان 2 / 470.
[7] همان2 / 470.
[8]. الثّاقب/ 231.
[9]. بحارالانوار 50 / 269 .
[10]. الخرائج و الجرائح 1 / 439.
[11]. مسند الامام الحسن العسكرى/ 118.