Logo Logo
برداشت هايى از شخصيت حضرت امام باقر(ع)
برداشت هايى از شخصيت حضرت امام باقر(ع)

برداشت هايى از شخصيت حضرت امام باقر(ع)

برداشت هايى از شخصيت حضرت امام باقر(ع)



1. ابرش كلبى به امام باقر(ع) عرضه داشت: تو به حقّ، فرزند رسول خدا هستى. سپس به سمت هشام بن عبد الملك رفت و به او گفت: اى بنى اميّه دست از سر ما برداريد كه اين مرد داناترين مردم روى زمين به آنچه در زمين و آسمان است مى باشد، چرا كه فرزند رسول خدا است.[1]

2. ابو اسحاق گويد: من هيچگاه مانند او را نديدم.[2]

3. عبداللّه بن عطاء مكّى گويد: من نديدم كه دانشمندان هيچگاه در نزد كسى به اندازه اى كه در برابر ابوجعفر محمّد بن علىّ بن الحسين(ع)خضوع و كرنش مى كنند، خضوع و كرنش كرده باشند. من حكم بن عتيبه را ـ با همه بزرگوارى كه در ميان قوم خود داشت ـ ديدم كه در پيش روى امام محمّد باقر(ع)آن چنان نشسته بود كه گويا پسربچّه اى در برابر معلّم خود نشسته است.[3]

4. حكم بن عتيبه در تفسير آيه شريف قرآن كه مى فرمايد: (إِنَّ في ذلِكَ لآيات لِلْمُتَوَسِّمين); به يقين، در اين، براى هوشياران عبرت ها است، مى گويد: به خدا سوگند كه محمّد بن على يكى از كسانى بود كه مصداق اين آيه شريف بوده است.[4]

5. عبدالملك بن مروان به حاكم مدينه نوشت: محمّد بن على را دست و پا بسته و در غل و زنجير به نزد من بفرست.

حاكم مدينه در جواب نامه عبدالملك نوشت: اى اميرمؤمنان اين نامه اى كه برايت مى نويسم به منزله مخالفت با تو يا ردّ كردن دستور تو نيست. بلكه خيرخواهى است كه از روى دلسوزى انجام مى دهم. امروزه در روى زمين فردى باعفّت تر، زاهدتر و باورع تر از مردى كه شما او را از من طلب كرده ايد وجود ندارد. او از داناترين مردم، ملايم ترين مردم و در عبادت خداوند و فرمانبردارى از او سخت كوشترين مردمان است و من ناپسند مى دارم كه اميرالمؤمنين عبدالملك متعرّض چنين شخصى گردد، چرا كه (إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم); در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى دهد تا آنان وضع خود را تغيير دهند. عبدالملك از ديدن نامه والى خوشحال شد و فهميد كه او از روى خيرخواهى و دلسوزى اين نامه را برايش نوشته است.[5]

6. هشام بن عبدالملك به امام باقر(ع) عرض كرد: به خدا سوگند كه من هرگز دروغى از تو نشنيده ام.[6] همچنين به آن حضرت عرض كرد: تا زمانى كه امثال تو در ميان قريش وجود داشته باشند، همواره قريش سرور و صاحب اختيار عرب و عجم باقى خواهد ماند.[7]

7. قتادة بن دعامه بصرى به امام باقر(ع) عرض كرد: من در برابر فقيهان و دانشمندان بسيارى نشسته ام. من حتّى در برابر ابن عبّاس كه از بزرگان اصحاب پيامبر اكرم(ص) بوده است نيز حضور پيدا كرده ام. امّا در پيش هيچ كدام از اين بزرگان به گونه اى كه در برابر تو مضطرب مى شوم دلم به تپش و اضطراب نيفتاده است.[8]

8. عبداللّه بن معمّر ليثى به امام باقر(ع) عرض كرده است: من سينه هاى شما خاندان را خاستگاه رويش درخت دانش مى دانم، ميوه درخت دانش از آن شما و شاخ و برگ آن براى ديگر مردمان است.[9]

9. شمس الدّين محمّد بن طولون گفته است: ابوجعفر محمّد بن زين العابدين ابن حسين بن علىّ بن ابى طالب(رضي الله عنه) ملقّب به باقر پدر جعفر صادق(رضى اللّه عنهما) دانشمند و سيّدى جليل القدر بوده است. وى بدين جهت باقر لقب گرفته است كه علم و دانش را گسترش بسيار داده است. چرا كه «تبقير» در لغت عرب به معناى توسعه دادن است.

شاعر در مدح او گفته است:

     يا باقر العلم لأهل التقى *** وخير مَن لبّى على الأجبُل


اى كه سفره دانش را براى پرهيزگاران گسترده اى و اى بهترين كسى كه بر اساس فطرت، لبّيك گفته اى.[10]

10. محمّد بن طلحه شافعى گويد: او شكافنده و جمع آورى كننده دانش هاست. كسى است كه دانش خود را آشكار كرده و در ميان مردم برافراشته است. كسى است كه درخت نيكى نشاند و شاخ و برگش داد. قلب او صاف و دانشش پاكيزه، جانش پاك و اخلاقش شريف بود. او همه اوقات زندگى خود را به فرمانبردارى از خدا آباد ساخته و در مقام تقوا و پرهيزگارى ثابت قدم بود. نشانه هاى تقرّب به خداوند در چهره او و رفتارش ظهور پيدا كرده، پاكىِ برگزيدگى از جانب خداوند در همه شئون زندگى او آشكار بود.[11]


11. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه مى نويسد: محمّد بن علىّ بن الحسين، سرور فقيهان منطقه حجاز بوده است، مردمان از او و پسرش جعفر فقه را آموخته اند.[12]

--------------------------


منابع:

[1]. المناقب 2 / 286.

[2]. اعيان الشّيعه 4 ق 2 / 20.

[3]. بحارالانوار 11 / 82.

[4]. كشف الغمّه 212.

[5]. اعيان الشّيعه 4 ق 2 / 85.

[6]. مناقب 2 / 278.

[7]. بحارالانوار 11 / 88.

[8]. فى رحاب ائمّة اهل البيت 4 / 10.

[9]. كشف الغمّة/ 221.

[10]. الائمّة الاثنا عشر/ 81.

[11]. مطالب السّؤول 80، كشف الغمّه 2 / 329، صواعق محرقه 304 با اندكى اختلاف.

[12]. المدخل إلى موسوعة العتبات المقدّسة 201.