Logo Logo
صبر و بردبارى امام باقر علیه السلام
صبر و بردبارى امام باقر علیه السلام

صبر و بردبارى امام باقر علیه السلام

صبر و بردبارى



صبر و بردبارى از بارزترين صفات حضرت امام ابوجعفر محمّد باقر(ع)است. همه تاريخ نويسان بر اين نكته اتّفاق نظر دارند كه آن حضرت هيچگاه در برابر كسانى كه به آن حضرت ستم و تعدّى روا داشته بودند مقابله به مثل و برخورد سوء انجام نمى دادند. بلكه هميشه مقابله آن حضرت با احسان و نيكويى بوده است. آن حضرت هميشه در مقابل كسانى كه به آن حضرت ستم روا مى داشتند با گذشت و نيكى برخورد مى كرده اند. تاريخ نويسان موارد بسيارى از صبر و بردبارى عظيم آن امام همام ذكر كرده اند. از آن جمله است:

1. مردى از اهل كتاب (مسيحى يا يهودى) به امام باقر(ع) حمله آورده، آن حضرت را مورد توهين قرار داده، با كلامى تلخ به آن حضرت گفت: «أنت بقر! ; تو بقر هستى!» (كلمه «بَقَر» كه از نظر لفظى به كلمه «باقر» شبيه است به معناى گاو مى باشد).

امام(ع) با ملاطفت و چهره اى خندان با جوانمردى كامل رو به او كرده فرمود: «نه، من باقر هستم».

مردِ كتابى، حيا نكرده و باز به آن حضرت خطاب كرد و گفت: «تو فرزند زن آشپز هستى!»

امام(ع) با تبسّمى مليح نه تنها از حرف او ناراحت نشده بلكه به او فرمودند: «اين شغل و حرفه او بوده است».

امّا مرد كتابى باز دست از گمراهى و لجاجت برنداشته و آن حضرت را اين گونه مورد خطاب قرار داد كه:«تو فرزند زنى سياه زنگ و هرزه بوده اى!»

امام باقر(ع) از سخن او در غضب نشدند. بلكه با ملاطفت تمام به او پاسخ دادند: اگر تو راست مى گويى خدا آن زن را ببخشد، و اگر تو دروغ مى گويى خدا تو را ببخشد.

مرد كتابى از اخلاق امام باقر(ع) مبهوت شد. وى با ديدن چنين اخلاقى كه شبيه اخلاق پيامبران است شيفته و فريفته امام باقر(ع) گرديد و در همان مجلس اسلام خود را آشكار كرده و طريق حق را كه طريق اهل بيت باشد در پيش گرفت.[1]



2. از ديگر مظاهر باشكوه و شگفت انگيز صبر و بردبارى امام باقر(ع)مى توان به داستان زير اشاره كرد:

آورده اند كه مردى شامى به مجلس درس امام محمّد باقر(ع) مى آمد و به درس آن حضرت گوش فرا مى داد. او بسيار شيفته مباحث علمى امام باقر(ع)گرديده بود. امّا روزى با تندى رو به امام باقر(ع) كرده، به آن حضرت گفت:

محمّد!، گمان نكنى كه من از روى دوستى و محبّت به تو به مجلس درست حاضر مى شوم. چنين نيست. بلكه من نسبت به كسى در روى زمين بيشتر از تو و اهل بيت تو كينه ندارم. و به اين مطلب اعتقاد قلبى دارم كه اطاعت و پيروى از فرامين خداوند و فرامين اميرالمؤمنين كه خليفه مسلمانان است در بغض و ناپسند داشتن شما خاندان است. امّا از آنجا كه مى بينم مرد فصيحى هستى و الفاظ و كلمات تو از نظر ادبى زيباست به سوى تو مى آيم!!.

امام باقر(ع) نگاهى از روى لطف و دلسوزى به او انداختند. از آن پس آن حضرت او را بيش از پيش غرق در احسان و نيكويى كردند تا حدّى كه آن مرد متنبّه شده و راه حقّ و حقيقت بر او آشكار گرديد. او از حالت كينه و دشمنى به دوستى و ولايت امام باقر(ع) منتقل گرديد، تا آنجا كه تا هنگام مرگ ملازم محضر امام باقر(ع) بود و در هنگام مرگ وصيّت كرد تا امام باقر(ع) بر او نماز بگذارد.[2]



اين سجاياى اخلاقى بلند امام باقر(ع) جلوه هايى از خلق عظيم جدّ گرامى اش حضرت پيامبر اكرم(ص) بود كه توانست با اخلاق والاى خود ميان قلب هاى مردم انس و الفت ايجاد نموده و به احساسات و عواطف مردم وحدت بخشيده و همگان را پس از سال ها فرقه گرايى و تحزّب و تشتّت و جدايى بر كلمه توحيد جمع نمايد.



صبر امام باقر(ع)



صبر يكى از صفات ذاتى ائمّه پاكيزه از اهل بيت پيامبر اكرم(ص)بوده است. آنان بر تمام سختى هاى روزگار و مرارت هاى زمانه صبر كردند. آنان مصيبت هايى را به جان خريدند كه كوه ها نيز از كشيدن بار آن ها ناتوان بوده است. حضرت سيّدالشّهداء امام حسين(ع) بر روى خاك كربلا با موج هايى از محنت و رنج و مشقّت روبرو گرديد كه هوش از سر هر انسان زنده اى مى ربايد. درحالى كه اين كلام زيبا را در زير لب ترنّم مى فرمود كه: خداوندا بر قضاء تو صبر مى كنم چرا كه معبودى جز تو وجود ندارد.



امام باقر(ع) نيز مانند پدران پاكش در راه تحمّل سختى و محنت و مصيبت راه صبر را پيشه كرده است. اكنون به نمونه هائى از اين صبر عظيم توجّه مى كنيم:

1. يكى از سخت ترين مصائب و ناراحتى هايى كه بر ائمّه اطهار خصوصاً امام باقر(ع) وارد شده بود ربودن مقام خلافت بوده كه حقّ مسلّم و قطعى اهل بيت(ع) بوده و ديگر اعلام سبّ و لعن پدران گرامى آن حضرت بر منبر پيامبر اكرم(ص) و گلدسته مساجد بود. امام باقر(ع)اين اهانت ها را همواره مى شنيدند. امّا در برابر آن ها صبر پيشه كرده و امكان اين كه حتّى كلمه اى بر زبان جارى كنند نداشتند. آن حضرت راه صبر پيشه كرده و خشم خود را فرو مى خوردند و امر اين ستمگران را به خداوندى واگذار مى كردند كه در روز قيامت به حقّ در ميان بندگان خود قضاوت خواهد كرد.

2. از ديگر مصيبت هايى كه امام باقر(ع) با آن روبرو بوده و بر آن صبر مى كردند، فشار شديدى بود كه به شيعيان اهل بيت(ع) وارد مى گرديد. مزدوران سلطنت اموى شيعيان را حتّى در زير سنگ هم تعقيب و جست و جو مى كرده و آنان را به دست جلاّدان حكومت اموى مى سپردند. در همين حال حضرت امام باقر(ع) قدرت هيچ گونه فعّاليت و حركتى نداشت. چرا كه حكومت اموى بر آن حضرت مراقبت هاى شديدى روا داشته، هرگونه خواسته اى كه آن حضرت در ارتباط با شيعيان خود داشته است به كلّى ردّ مى نموده است.

3. تاريخ نويسان به عنوان نمونه اى از صبر و بردبارى عظيم امام باقر(ع)اين داستان را نقل كرده اند: آن حضرت روزى با اصحاب خود در جلسه درس نشسته بود. ناگهان از خانه آن حضرت صداى فرياد بلندى شنيده شد. يكى از غلامان امام باقر(ع)نزد آن حضرت آمد و مطلبى را خصوصى به آن حضرت عرض كرد. امام باقر(ع) در پاسخ او فرمودند:

شكر خداوند را بر آنچه به ما داد. و هرآنچه از ما گرفت در حقيقت از آن خود او بود. زنان را از گريه بازدار و او را تجهيز و كفن نماييد. از خداوند براى خود طلب آرامش كنيد. به مادر طفل نيز بگوييد كه تو در اين ماجرا هيچ گناهى ندارى و به خاطر ترس و وحشت و درد و ناراحتى كه از اين واقعه بر تو وارد آمد تو را در راه خدا آزاد كردم.

پس از اين موضوع امام باقر(ع) به دنباله سخنان خود پرداخت.

حاضران از هيبت آن حضرت جرأت سؤال كردن از چگونگى جريان را پيدا نكردند. سپس بار ديگر آن غلام برگشت و به امام باقر(ع) عرض كرد كه: ما كار تكفين او را به پايان رسانده ايم. در اين هنگام امام باقر(ع) دستور فرمود تا به همراه آن حضرت براى نماز بر جنازه فرزند آن حضرت و دفن او به پاخيزند و به ياران خود خبر داد و به آن ها فرمود: «اين كودك از كنيزى كه به او حامله بود سقط شد و از دنيا رفت».[3]

4. همچنين روايت كرده اند كه امام باقر(ع) پسرى داشت كه بسيار در نزد آن حضرت محبوب بود و آن حضرت وى را بسيار دوست مى داشت. از قضا آن فرزند به بيمارى مبتلا گرديد و ياران امام باقر(ع) چون مى دانستند كه آن حضرت چه اندازه به اين فرزند علاقه مند است، بر جان آن حضرت و سلامتى اش بيمناك گرديدند. امّا ديدند هنگامى كه آن طفل از دنيا رفت امام آرام گرفته و صبر پيشه كردند، ياران به آن حضرت عرضه داشتند: اى فرزند پيامبر خدا(ص) علاقه شما به اين طفل و بى تابى شما در بيمارى او به حدّى بود كه ما بر سلامتى شما بيمناك شديم. امّا اكنون كه او از دنيا رفته است مى بينيم كه شما آرامش يافته و صبر پيشه نموده ايد، امام باقر(ع) با دلى مالامال از آرامش، طمأنينه و رضايت به قضاى الهى در پاسخ آنان فرمودند: «ما براى دست يافتن به آنچه مى پسنديم خدا را مى خوانيم، امّا اگر آنچه ما نمى پسنديم واقع گرديد يقين مى كنيم كه اين امر مورد پسند خداوند بوده، لذا با كارى كه مورد پسند و رضايت خداوند است مخالفتى روا نمى داريم».[4]



امام باقر(ع) در برابر گزش حوادث سوزناك دنيا خود را با سلاح صبر و بردبارى مسلّح كرده بود. آن حضرت با فجايع و مصيبت هاى زمانه با اراده اى پولادين و ايمانى راسخ روبه رو مى گرديد. امام باقر(ع) بدون هيچ گونه ناراحتى و دل زدگى، مصيبت هاى روزگار را تحمّل مى نموده و در اين راه جز دست يابى به اجر و پاداش در نزد خداوند متعال هدف و غرض ديگرى نداشتند.

------------------------------

منابع:

[1]. مناقب آل أبى طالب 3 / 337، بحارالانوار 46 / 289، الانوارالبهيّه/ 142، مستدرك البحار 2 / 383.

[2]. بحارالانوار 11 / 66.

[3]. عيون الاخبار و فنون الآثار/ 218.

[4]. تاريخ دمشق 51 / 52; عيون الاخبار/ 57.